فیلمی از اظهارات غریب و تأملبرانگیز یک روحانی حکومتی، این روزها فضای مجازی را از خود متأثر کرده است. مستقل از ادعاهای ناروا و تأسفباری که محمد سعیدی، امام جمعه قم و تولیت آستانه حضرت معصومه مطرح میکند (معجزهی «یا علی» سردادن رهبر جمهوری اسلامی هنگام تولد)، سخنان وی از منظری، درخور مداقه و توجه مضاعف است. روحانی مزبور در اظهارات کمیک_تراژیکاش، از یکسو موکدا مخاطبان خویش را فرامیخواند که تا جان دارند، «یا علی»گویان پشت رهبر جمهوری اسلامی بایستند و «یا علی» سر دهند؛ و از سوی دیگر، خبر از مطرح شدن این حکایت در اجتماعی از فرماندهان سپاه پاسداران میدهد، و تاکید برخی از مقامهای ارشد نظامی بر لزوم انتشار این اعجاز و رخداد غریب میدهد.
فاشیستها، تحریفگران حقیقت و تقدیسگران خشونت، چند ماهی است که اسب اقدامات تمامیتخواهانه و ضدحقوقبشری خود را جدیتر و بیتعارفتر زین کردهاند. پس از 25بهمن 89 و بروز غیرمنتظره و پرحجم سبزها در تهران و چند شهر بزرگ کشور، و با دور جدیدی از بازداشتهای فلهای و نیز حبس راهبران نمادین جنبش سبز، این رویکرد بهشکلی بیسابقه افزایش یافته است. حذف هاشمی رفسنجانی از صدر مجلس خبرگان رهبری و احضار و تهدید گستردهی فعالان سیاسی، و لایحهی تحدید مضاعف نهادهای مدنی و سازمانهای غیردولتی، ازجمله رویدادهای قابل اشاره و پیدرپی در دو ، سه ماه اخیر است.
همزمان با این اقدامات امنیتی و سیاسی و محدودسازی روزافزون جامعه مدنی و بسط ارعاب، تلاش بازوهای رسانهای و تبلیغاتی و ایدئولوژیک آن (از کیهان و فارس و جوان گرفته تا انتشار سیدی «ظهور نزدیک است» و همین اظهارات امام جمعه قم) در دروغپراکنی و تهمتزنی و تحریف حقایق و نیز تقدیس رهبر جمهوری اسلامی، پیوسته و بیپروا و بیهیچ شرم و مانع قانونی و اخلاقی ادامه دارد.
به نظر میرسد که فاشیستهای حاضر در ساخت قدرت جمهوری اسلامی، به یک قدمی مطلوب ذهنی خود رسیدهاند. گو اینکه تحلیل سراپا اشتباه ایشان از بضاعتها و نقطهعزیمتها و ریشهها و پتانسیلهای بالقوه و بالفعل جنبش اعتراضی سبز، موجب میشود که پیوسته، گامهای اشتباه جدیدی بردارند، و بر خشم و بیزاری و کنش اعتراضی مردم منتقد و دموکراسیخواه، از تمامیتخواهی و فاشیسم و مظاهر و بازوهای آن، بیافزایند.
اما فاشیسم چیست و چه ویژگیهایی دارد که نگارنده مدعی شده «صدای پای آن میآید».
فاشیسم معمولا" پس از یک دورهی کوتاهمدت دموکراسی ضعیف و کوشش برای نوسازی و صنعتی کردن، ایجاد میشود؛ از این منظر، فاشیسم جنبش راست افراطی فعال و یا نوعی رادیکالیسم راستگراست. رهبران فاشیسم اغلب به احساسات ضدسرمایهداری در میان اقشار متوسط متوسل میشوند.
جیوانی جنتیله، استاد فلسفهی دانشگاه رم، که از سوی موسولینی مسئول بازسازی نظام آموزشی ایتالیا شده بود، ضد روشنفکری بود و روشنفکران را عامل ایجاد تفرقه و مخل وحدت ملی میدانست. جنتیله بر اندیشهی وحدت فرد و دولت و عدم جدایی اندیشه و عمل _که از بنیادهای فکری فاشیسم است_ تاکید میگذاشت. از نظر وی، دولت موجودی است دارای سرنوشت، هدف و ارادهی خاص خود، و مظهر اخلاق مطلق و ارادهی کلی. اینچنین، همهی امور و فعالیتهای انسانی بهطور مشروع در حیطهی اقتدار دولتی قرار میگیرد. فاشیسم همچنین دشمن اندیشهی مستقل و جدا از عمل سیاسی است. وظیفهی فرد، نه اندیشه، بلکه وفاداری کلی و عملی به دولت است.
اریک فروم، فاشیسم را نوعی بیماری اجتماعی میداند که در آن خودآزاری (مازوخیسم) و دیگرآزاری (سادیسم) درهم میآمیزند و در رهبران و پیروان، هر دو، جلوهگر میشوند.
رژیمهای فاشیستی مانند آلمان نازی، ایتالیای موسولینی، و از برخی جهات، حتی رژیم پرون در آرژانتین، کوشیدند تا شکلهای تازهای از حکومت سیاسی را بهطرزی محکم برقرار سازند. دیکتاتوریهای سنتی، پذیرای اقتدارگرایی شده بودند: این رژیمها مخالف سیاسی را سرکوب کرده و قدرت حکومت را در دستان یک رهبر والا یا یک گروه حاکم قرار داده بودند. درحالیکه دولتهای اقتدارگرا، مانند پادشاهیهای استبدادی یا دیکتاتوریهای مرسوم، میکوشند تا فعالیتهای سیاسی را سرکوب کنند و مردم را از دخالت در سیاست محروم سازند، دولتهای توتالیتر به سیاسی کردن جامعه از راه بسیج حمایت عمومی از رژیم، بهویژه از طریق برپایی میتینگها و تجمعهای انبوه، راهپیماییها و تظاهرات، تبلیغات وسیع و تحریکات سیاسی مداوم، مبادرت مینمایند. به اجمال، پذیرش منفعلانهی اقتدار، دیگر کفایت نمیکند؛ لازمهی توتالیتاریسم این است که فرد در برابر دولت کاملا" تسلیم باشد.
زبگنیو برژینسکی و فریدریش، دولتهای توتالیتر را بهوسیلهی یک «نشانگان شش مادهای» شناسایی و توصیف کردهاند:
نشانهی نخست، داشتن یک ایدئولوژی رسمی و یک موقعیت مذهبی تقریبا" خطاناپذیر.
نشانهی دیگر، سلطهی یک حزب واحد در این نوع رژیمها، که معمولا" توسط یک فرد واحد رهبری میشود و بر کار حکومت نظارت میکند.
نشانهی سوم، دارا بودن نیروی نظامی_انتظامی_امنیتی خشن و سرکوبگر که با توسل به اجبار و ارعاب، مخالفت سیاسی با حکومت را ریشهکن میکند.
نشانهی چهارم، انحصار وسایل ارتباط جمعی در دستان حکومت، که فقط دیدگاهها و اخبار و گزارشهای «قابل اعتماد» بهلحاظ سیاسی، و «خالص» از جهت ایدئولوژیکی را پخش و تبلیغ و منتشر میکند.
نشانهی پنجم، دراختیار داشتن انحصاری اسلحه.
و نشانهی آخر، نظارت تام و تمام دولت بر تمامی جهات حیات اقتصادی.
این ویژگیها را میتوان در آلمان هیتلری، ایتالیای موسولینی، و حتی شوروی استالینی مشاهده کرد. رژیمهایی که پدیدههای قرن بیستم بودند و البته ذیل نظامهای توتالیتر، البته با یکدیگر تفاوتهایی نیز داشتند. چنانکه در شوروی مارکسیست لنینیستی، اقتصادی کاملا" دولتی حاکم بود، و در آلمان نازی، اقتصادی کاپیتالیستی وجود داشت.
هرچند امکان تحقق نظامهای فاشیستی و توتالیتر مشابه آنچه در آلمان، ایتالیا، آرژانتین، و شوروی حاکم بود، بیش از هر زمان منتفی شده است، اما این به معنای عدم امکان خیزش فاشیستها و تمامیتخواهان (توتالیترها) برای تصاحب تام و تمام قدرت و سلطه بر جامعه، نیست. چنانکه در عراق صدام برای بازتولید این انضباط آهنین کوشید؛ در فرانسه، جبهه ملی به رهبری ژان ماری لوپن برای دو دهه دغدغهی تمام نیروهای دموکراسیخواه شده بود؛ یا در کره شمالی، به علل و دلایل گوناگون، چنین وضعی همچنان حاکم است.
اینجا در ایران، تمامیتخواهان و فاشیستها هرچند اراده و پروژهی خود را بهصراحت ابراز نمیدارند، اما نگاهی گذرا به رویکردها و راهبردهای آنان و دیدگاههایی که ابراز میدارند، آشکارا عزم و سمت و سو و اهداف آنان را عریان میسازد.
به آنچه که در بالا بهعنوان شاخصههای فاشیسم مورد اشاره قرار گرفت، نگاهی دوباره بیاندازید. تلاش گرایشها و رویکردهای فاشیستی در ساخت قدرت جمهوری اسلامی برای به زیر سلطه کشاندن جامعه مدنی و یکدست سازی حاکمیت، در ابعاد گوناگون و با استفاده از بازوهای امنیتی، انتظامی، تبلیغاتی، رسانهای، و ایدئولوژیک بیوقفه ادامه دارد.
اگرچه صدای پای فاشیستها بهتر از همیشه شنیده میشود، اما به نظر میرسد صرفنظر از شرایط بینالمللی، و مستقل از شکافها و اختلافنظرهای موجود در میان باندهای فکری_سیاسی حاضر در بلوک قدرت جمهوری اسلامی، و نیز شکلگیری یک طبقه جدید سرمایهداری نظامی که منافع اقتصادی رانتی خود را در متن نظام اقتدارگرا تعقیب میکند، دستکم دو مانع جدی و عمدهی داخلی دیگر بر سر راه فاشیستهای وطنی وجود دارد: نخست طبقهی متوسط مدرن بیش از پیش آگاه، و دوم، آنچه ذیل «عرصه عمومی» و رسانه، قابل تعریف است: از اینترنت و ماهواره گرفته تا محافل و مجامع سیاسی و مدنی و دینی و دانشگاهی.
اینچنین، فاشیستها هرچند در کوتاه مدت موفق به سرکوب مخالفان و بستن دهان منتقدان شوند و با ارعاب و تحریف حقیقت، تمامیتخواهی مطلوب خود را بسط دهند، اما بهنظر میرسد با توجه به ملاحظات و موانع پیشگفته، توان تداوم مسیر و نیل به هدف ایدهآل و غایی خویش را نخواهند داشت. افزون بر تمامی موارد یاد شده، اینک شمار نداها و سهرابها و محسنها و کامرانها در ایران اندک نیست.
مرتضی کاظمیان
فاشیستها، تحریفگران حقیقت و تقدیسگران خشونت، چند ماهی است که اسب اقدامات تمامیتخواهانه و ضدحقوقبشری خود را جدیتر و بیتعارفتر زین کردهاند. پس از 25بهمن 89 و بروز غیرمنتظره و پرحجم سبزها در تهران و چند شهر بزرگ کشور، و با دور جدیدی از بازداشتهای فلهای و نیز حبس راهبران نمادین جنبش سبز، این رویکرد بهشکلی بیسابقه افزایش یافته است. حذف هاشمی رفسنجانی از صدر مجلس خبرگان رهبری و احضار و تهدید گستردهی فعالان سیاسی، و لایحهی تحدید مضاعف نهادهای مدنی و سازمانهای غیردولتی، ازجمله رویدادهای قابل اشاره و پیدرپی در دو ، سه ماه اخیر است.
همزمان با این اقدامات امنیتی و سیاسی و محدودسازی روزافزون جامعه مدنی و بسط ارعاب، تلاش بازوهای رسانهای و تبلیغاتی و ایدئولوژیک آن (از کیهان و فارس و جوان گرفته تا انتشار سیدی «ظهور نزدیک است» و همین اظهارات امام جمعه قم) در دروغپراکنی و تهمتزنی و تحریف حقایق و نیز تقدیس رهبر جمهوری اسلامی، پیوسته و بیپروا و بیهیچ شرم و مانع قانونی و اخلاقی ادامه دارد.
به نظر میرسد که فاشیستهای حاضر در ساخت قدرت جمهوری اسلامی، به یک قدمی مطلوب ذهنی خود رسیدهاند. گو اینکه تحلیل سراپا اشتباه ایشان از بضاعتها و نقطهعزیمتها و ریشهها و پتانسیلهای بالقوه و بالفعل جنبش اعتراضی سبز، موجب میشود که پیوسته، گامهای اشتباه جدیدی بردارند، و بر خشم و بیزاری و کنش اعتراضی مردم منتقد و دموکراسیخواه، از تمامیتخواهی و فاشیسم و مظاهر و بازوهای آن، بیافزایند.
اما فاشیسم چیست و چه ویژگیهایی دارد که نگارنده مدعی شده «صدای پای آن میآید».
فاشیسم معمولا" پس از یک دورهی کوتاهمدت دموکراسی ضعیف و کوشش برای نوسازی و صنعتی کردن، ایجاد میشود؛ از این منظر، فاشیسم جنبش راست افراطی فعال و یا نوعی رادیکالیسم راستگراست. رهبران فاشیسم اغلب به احساسات ضدسرمایهداری در میان اقشار متوسط متوسل میشوند.
جیوانی جنتیله، استاد فلسفهی دانشگاه رم، که از سوی موسولینی مسئول بازسازی نظام آموزشی ایتالیا شده بود، ضد روشنفکری بود و روشنفکران را عامل ایجاد تفرقه و مخل وحدت ملی میدانست. جنتیله بر اندیشهی وحدت فرد و دولت و عدم جدایی اندیشه و عمل _که از بنیادهای فکری فاشیسم است_ تاکید میگذاشت. از نظر وی، دولت موجودی است دارای سرنوشت، هدف و ارادهی خاص خود، و مظهر اخلاق مطلق و ارادهی کلی. اینچنین، همهی امور و فعالیتهای انسانی بهطور مشروع در حیطهی اقتدار دولتی قرار میگیرد. فاشیسم همچنین دشمن اندیشهی مستقل و جدا از عمل سیاسی است. وظیفهی فرد، نه اندیشه، بلکه وفاداری کلی و عملی به دولت است.
اریک فروم، فاشیسم را نوعی بیماری اجتماعی میداند که در آن خودآزاری (مازوخیسم) و دیگرآزاری (سادیسم) درهم میآمیزند و در رهبران و پیروان، هر دو، جلوهگر میشوند.
رژیمهای فاشیستی مانند آلمان نازی، ایتالیای موسولینی، و از برخی جهات، حتی رژیم پرون در آرژانتین، کوشیدند تا شکلهای تازهای از حکومت سیاسی را بهطرزی محکم برقرار سازند. دیکتاتوریهای سنتی، پذیرای اقتدارگرایی شده بودند: این رژیمها مخالف سیاسی را سرکوب کرده و قدرت حکومت را در دستان یک رهبر والا یا یک گروه حاکم قرار داده بودند. درحالیکه دولتهای اقتدارگرا، مانند پادشاهیهای استبدادی یا دیکتاتوریهای مرسوم، میکوشند تا فعالیتهای سیاسی را سرکوب کنند و مردم را از دخالت در سیاست محروم سازند، دولتهای توتالیتر به سیاسی کردن جامعه از راه بسیج حمایت عمومی از رژیم، بهویژه از طریق برپایی میتینگها و تجمعهای انبوه، راهپیماییها و تظاهرات، تبلیغات وسیع و تحریکات سیاسی مداوم، مبادرت مینمایند. به اجمال، پذیرش منفعلانهی اقتدار، دیگر کفایت نمیکند؛ لازمهی توتالیتاریسم این است که فرد در برابر دولت کاملا" تسلیم باشد.
زبگنیو برژینسکی و فریدریش، دولتهای توتالیتر را بهوسیلهی یک «نشانگان شش مادهای» شناسایی و توصیف کردهاند:
نشانهی نخست، داشتن یک ایدئولوژی رسمی و یک موقعیت مذهبی تقریبا" خطاناپذیر.
نشانهی دیگر، سلطهی یک حزب واحد در این نوع رژیمها، که معمولا" توسط یک فرد واحد رهبری میشود و بر کار حکومت نظارت میکند.
نشانهی سوم، دارا بودن نیروی نظامی_انتظامی_امنیتی خشن و سرکوبگر که با توسل به اجبار و ارعاب، مخالفت سیاسی با حکومت را ریشهکن میکند.
نشانهی چهارم، انحصار وسایل ارتباط جمعی در دستان حکومت، که فقط دیدگاهها و اخبار و گزارشهای «قابل اعتماد» بهلحاظ سیاسی، و «خالص» از جهت ایدئولوژیکی را پخش و تبلیغ و منتشر میکند.
نشانهی پنجم، دراختیار داشتن انحصاری اسلحه.
و نشانهی آخر، نظارت تام و تمام دولت بر تمامی جهات حیات اقتصادی.
این ویژگیها را میتوان در آلمان هیتلری، ایتالیای موسولینی، و حتی شوروی استالینی مشاهده کرد. رژیمهایی که پدیدههای قرن بیستم بودند و البته ذیل نظامهای توتالیتر، البته با یکدیگر تفاوتهایی نیز داشتند. چنانکه در شوروی مارکسیست لنینیستی، اقتصادی کاملا" دولتی حاکم بود، و در آلمان نازی، اقتصادی کاپیتالیستی وجود داشت.
هرچند امکان تحقق نظامهای فاشیستی و توتالیتر مشابه آنچه در آلمان، ایتالیا، آرژانتین، و شوروی حاکم بود، بیش از هر زمان منتفی شده است، اما این به معنای عدم امکان خیزش فاشیستها و تمامیتخواهان (توتالیترها) برای تصاحب تام و تمام قدرت و سلطه بر جامعه، نیست. چنانکه در عراق صدام برای بازتولید این انضباط آهنین کوشید؛ در فرانسه، جبهه ملی به رهبری ژان ماری لوپن برای دو دهه دغدغهی تمام نیروهای دموکراسیخواه شده بود؛ یا در کره شمالی، به علل و دلایل گوناگون، چنین وضعی همچنان حاکم است.
اینجا در ایران، تمامیتخواهان و فاشیستها هرچند اراده و پروژهی خود را بهصراحت ابراز نمیدارند، اما نگاهی گذرا به رویکردها و راهبردهای آنان و دیدگاههایی که ابراز میدارند، آشکارا عزم و سمت و سو و اهداف آنان را عریان میسازد.
به آنچه که در بالا بهعنوان شاخصههای فاشیسم مورد اشاره قرار گرفت، نگاهی دوباره بیاندازید. تلاش گرایشها و رویکردهای فاشیستی در ساخت قدرت جمهوری اسلامی برای به زیر سلطه کشاندن جامعه مدنی و یکدست سازی حاکمیت، در ابعاد گوناگون و با استفاده از بازوهای امنیتی، انتظامی، تبلیغاتی، رسانهای، و ایدئولوژیک بیوقفه ادامه دارد.
اگرچه صدای پای فاشیستها بهتر از همیشه شنیده میشود، اما به نظر میرسد صرفنظر از شرایط بینالمللی، و مستقل از شکافها و اختلافنظرهای موجود در میان باندهای فکری_سیاسی حاضر در بلوک قدرت جمهوری اسلامی، و نیز شکلگیری یک طبقه جدید سرمایهداری نظامی که منافع اقتصادی رانتی خود را در متن نظام اقتدارگرا تعقیب میکند، دستکم دو مانع جدی و عمدهی داخلی دیگر بر سر راه فاشیستهای وطنی وجود دارد: نخست طبقهی متوسط مدرن بیش از پیش آگاه، و دوم، آنچه ذیل «عرصه عمومی» و رسانه، قابل تعریف است: از اینترنت و ماهواره گرفته تا محافل و مجامع سیاسی و مدنی و دینی و دانشگاهی.
اینچنین، فاشیستها هرچند در کوتاه مدت موفق به سرکوب مخالفان و بستن دهان منتقدان شوند و با ارعاب و تحریف حقیقت، تمامیتخواهی مطلوب خود را بسط دهند، اما بهنظر میرسد با توجه به ملاحظات و موانع پیشگفته، توان تداوم مسیر و نیل به هدف ایدهآل و غایی خویش را نخواهند داشت. افزون بر تمامی موارد یاد شده، اینک شمار نداها و سهرابها و محسنها و کامرانها در ایران اندک نیست.
مرتضی کاظمیان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر