"دورانی از زندگی درگاهیست به سوی آنچه نمیخواهی . در این دوران کتابی را که پیشین خونده بودم با قدرت هر چه بیشتر و اشتیاق زیادی دوباره خوندم ، محاکمهٔ کامو ، تاثیر گذار و گذرنده ، شرحی از واقعیات زندگی که در آن محکوم به محاکمه هستی ."
آلبـِر کامو (زادهٔ ۷ نوامبر ۱۹۱۳ - درگذشتهٔ ۴ ژانویه ۱۹۶۰). نویسندهٔ مشهور فرانسویتبار و خالق کتاب مشهور بیگانه و برنده جایزه نوبل ادبیات میباشد.
تولد و کودکی
آلبر کامو در ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در دهکدهای کوچک در الجزایر به دنیا آمد. پدرش «لوسین کامو» یک سال بعد از به دنیا آمدن او در نبرد مارن در جنگ جهانی اول کشته شد و از آن به بعد آلبر همراه با مادرش (که اصالتاً اسپانیایی بود) به خانهٔ مادر مادریاش در الجزیره میرود. خانوادهٔ کامو جزو آن دسته از مهاجرانی بودند که از فرانسه برای گرفتن زمین و کشاورزی به الجزایر آمده بودند.
کودکی کامو در یک زندگی فقیرانهٔ طبقهٔ کارگری سپری شد. فقر، احترام به رنج و همدردی با بی چارگان را به او یاد داد. پسندخاطر غریزی کامو قناعت و بی پیرایگی بود. در جزیرهٔ فقر، خود را در خانهٔ خویش احساس میکرد.[۱] خود او گفتهاست که آفتاب الجزیره و فقر محله بلکور چه مفهومی برایش داشت: «فقر مانع این شد که فکر کنم زیر آفتاب و در تاریخ، همه چیز خوب است. آفتاب به من آموخت که تاریخ، همه چیز نیست.» [۲] او به موجب پافشاری «لوئی ژرمن» معلم مدرسه ابتداییاش بود که توانست تحصیلات متوسطه را ادامه دهد.
جوانی و خبرنگاری
کامو در طی سالهای ۳۰-۱۹۲۸ دروازبان تیم دانشگاه الجزیره بود اما با تشخیص اولین آثار سل در ۱۹۳۰ او تبدیل به یک تماشاچی فوتبال شد.
در سال ۱۹۳۴ به حزب کمونیست پیوست که در آن وظیفهٔ عضوگیری از میان پرولتاریای عرب را بر عهده داشت. البته عموم نگرانی کامو و دلیل پیوستن او به این حزب، احتمالاً در مورد اتفاقات آن زمان اسپانیا بودهاست تا گرایش سیاسی به نظریههای لنین-مارکسیستی. بعدها این حزب، کامو را به عنوان یک تروتسکیست به شیوهای نمایشی محکوم و از حزب اخراج کرد (۱۹۳۶).
لیسانس فلسفه را در سال ۱۹۳۵ گرفت در ماه مه سال ۱۹۳۶ پایاننامه خود را دربارهٔ فلوطین ارائه داد.
او در سال ۱۹۳۸ در روزنامهٔ تازه تأسیس الجزایر جمهوریخواه به عنوان خبرنگار آغاز به کار کرد. او تمام مقالههای خود را به صورت اول شخص مینوشت که تا آن زمان در شیوهٔ گزارشگری فرانسوی متداول نبود.
در سال ۱۹۳۹، مجموعه مقالاتی به عنوان «فقر قبیله» منتشر کرد.
ازدواج
در ۱۹۳۴ با «سیمونهای» ازدواج کرد که معتاد به مورفین بود. ازدواج آنها یک سال بعد در اثر خیانت سیمون خاتمه یافت. در ۱۹۴۰ با «فرانسین فور» ازدواج کرد.
میانسالی و ترک الجزایر
با نزدیکتر شدن جنگ جهانی دوم، کامو به عنوان سرباز داوطلب شد، اما به دلیل بیماری سل او را نپذیرفتند. او در این زمان سردبیر روزنامهٔ عصر جمهوری شده بود که در ژانویهٔ سال ۱۹۴۰ دستگاه سانسور الجزایر آن را تعطیل کرد. در مارس همان سال فرماندار الجزیره، آلبر کامو را به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی معرفی کرد و به او پیشنهاد کرد که شهر را ترک کند. در این هنگام کامو به پاریس رفت.
او کار خود را در روزنامهٔ عصر پاریس شروع کرد بعدها برای دوری از ارتش نازی به همراه دیگر کارمندان روزنامه، ابتدا به شهر کلرمون فران و سپس به شهر غربی بوردو نقل مکان کرد.
در ۱۹42 کامو، رُمان بیگانه و مجموعه مقالات فلسفی خود تحت عنوان افسانه سیزیف را منتشر کرد.
نمایشنامهٔ کالیگولا را در سال ۱۹۴۳ به چاپ رسانید. او این نمایشنامه را تا اواخر دههٔ پنجاه بارها بازنویسی و ویرایش کرد. در سال ۱۹۴۳ کامو کتابی را به نام نامههایی به یک دوست آلمانی نیز به صورت مخفیانه به چاپ رسانید.
فعالیت علیه نازیسم و پایان جنگ
در ۱۹ دسامبر ۱۹۴۱ کامو اعدام «گابریل پری» را شاهد بود که این واقعه به قول خودش موجب متبلور شدن حس شورش علیه آلمانها در او شد. او در سال ۱۹۴۲ عضو گروه مقاومت فرانسوی به نام نبرد شد و در اکتبر ۱۹۴۳ به کمک دیگر اعضای گروه شروع به فعالیت روزنامهنگاری زیرزمینی پرداخت. وی در این گروه مقاومت با ژان پل سارتر آشنا شد. او یکبار هنگامی که سرمقالهٔ روزنامهٔ نبرد را به همراه داشت در یک بازرسی خیابانی دستگیر شد.
در سالهای پس از جنگ کامو به دار و دستهٔ ژان پل سارتر و سیمون دوبوار در کافه فلور در بلوار سن ژرمن پاریس پیوست. کامو بعد از جنگ سفری به ایالات متحده داشت تا در آنجا در مورد اگزیستانسیالیسم سخنرانی کند.
رمان طاعون نیز در سال ۱۹۴۷ به چاپ رسید که در زمان خود پرفروشترین کتاب فرانسه شد.
در سال ۱۹۴۷ کامو از روزنامهٔ نبرد بیرون آمد.
نمایشنامهٔ عادلها را در سال ۱۹۴۹ منتشر ساخت و اثر فلسفی خود به نام انسان طاغی را نیز درسال ۱۹۵۱ به چاپ رساند.
در سال ۱۹۵۲ مشاجراتی بین کامو و سارتر بعد از نوشتن مقالهای علیه کامو در مجلهای که سارتر سردبیر آن بود شروع شد.
در ۱۹۵۲ از کار خود در یونسکو استعفا داد زیرا سازمان ملل عضویت اسپانیا تحت رهبری ژنرال فرانکو را قبول کرده بود. در ۱۹۵۳ کامو یکی از معدود شخصیتهای چپ بود که شکستن اعتصاب کارگران آلمان شرقی را مورد اعتراض قرار داد.
فعالیتهایی برای الجزایر
در اوایل سال ۱۹۵۴ بمبگذاریهای گستردهای از جانب جبههٔ آزادیبخش ملی در الجزایر رخ داد. کامو تا پایان عمر خود مخالف استقلال الجزایر و اخراج الجزایریهای فرانسویتبار بود ولی در عین حال هیچگاه از گفتگو در مورد فقدان حقوق مسلمانان دست برنداشت.
در ۱۹۵۵ کامو مشغول نوشتن در روزنامه اکسپرس شد. او در طول هشت ماه ۳۵ مقاله تحت عنوان الجزایر پاره پاره نوشت.
در ژانویهٔ ۱۹۵۶ کامو برگزاری یک گردهمایی عمومی در الجزایر را عهدهدار شد که این گردهمایی مورد مخالفت شدید دو طرف مناقشه، جبهه تندرو فرانسویان الجزایر و مسلمانان قصبه، قرار گرفت.
کامو در آخرین مقالهای که در مورد الجزایر نوشت تلاش کرد از گونهای فدراسیون متشکل از فرهنگهای مختلف بر مبنای مدل سوئیس برای الجزایر دفاع کند که این نیز با مخالفت شدید طرفین دعوا روبرو شد.
از آن به بعد کامو به خلق آثار ادبی پرداخت و داستانهایی کوتاه که مربوط به الجزایر بودند را منتشر ساخت. او در عین حال به تئاتر پرداخت. دو نمایشنامه اقتباسی در سوگ راهبه اثر ویلیام فاکنر و جنزدگان اثر فیودور داستایوسکی از کارهای کامو در تئاتر بود که با استقبال زیادی روبرو شدند.
سقوط در سال ۱۹۵۶ به رشتهٔ تحریر درآمد.
در سال ۱۹۵۷ جایزهٔ نوبل ادبیات را دریافت کرد. او از نظر جوانی دومین نویسندهای بود که تا آن روز جایزه نوبل را گرفتهاند.
مرگ
بعد از ظهر چهارم ژانویه ۱۹۶۰ در ۲۴ کیلومتری شهر سانس در بزرگراه RN۵ حاشیهٔ دهکدهٔ پتیویل نزدیک مونتهرو یک خودرو فاسل-وگا از جاده منحرف میشود و به درختی میکوبد و تکه تکه میشود. آلبر کامو در صندلی عقب خودرو نشسته بود. اودر این سفر همراه خانوادهٔ دوست ناشرش میشل گالیمار بود.
منبع
* زین میرویس، دیویدپ. کامو، قدم اول. ترجمهٔ روزبه معادی، نشر شیرازه، ۱۳۸۰، چاپ دوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر