مهندس موسوی در بیاینه اخیر خود به شبكه اجتماعي قدرتمندي اشاره می کند كه برای بیان اعتراض نسبت به وقايع حين و و پس از انتخابات در ميان بخش وسيعي از مردم ما شكل گرفته است. آیا این نخستین بار است كه شبكههای اجتماعی در سیاست و تاریخ ما نقشآفرینی میكنند؟ قطعا این طور نیست.
سيد عليرضا بهشتي شيرازي: اخيرا گفته شده بود كه متصديان در نظر دارند تعداد قابل توجهی از وزارتخانهها را با هم ادغام كنند؛ مثلا وزارتخانههاي صنايع و بازرگاني را با هم يكي كنند تا به هنگام واردات كالا منافع كارخانههای داخلي هم در نظر گرفته شود. بیست و چند سال پیش از این همين وزارت صنايع به سه بخش صنايع سنگين، صنايع سبك و معادن و فلزات تفكيك شد تا هر كدام از آنها در كابینه حضور مستقل داشته باشند و وزن آراي حامي صنعت در دولت افزايش يابد. مشابه اين وضعيت در مورد سازمان برنامه و بودجه و سازمان امور اداري و استخدامي نيز صادق بوده است. زماني دو معاون رئيس جمهور مسئول اين دو سازمان بودند. بعد به نظر رسيد كه به هنگام برنامهريزي، منابع مالي و انساني بايد به صورت همزمان ديده شوند و لذا بهتر است اين دو سازمان را با يكديگر ادغام كنیم. چند سال بعد كل این سازمان جدید منحل شد. در ايام انتخابات در پاسخ به انتقاداتي كه نسبت به این اقدام ميشد يكي از وزرا گفته بود سازمان برنامه منحل نشده، بلكه به دو معاونت رئیسجمهور تبديل شده است تا به نيروي انساني توجه ويژه شود. شايد در سي سال آينده اين ضرب و تقسيمها چندين بار ديگر ادامه پيدا كند، زيرا عادتی در ما وجود دارد كه وقتی حل مشكل را در وسع خود نمیبینیم تغييرات شكلي را در دستور كار قرار میدهیم. نميگويم تغييرات شكلي كلا بيهودهاند، اما قطعا جاي مديريت عقلاني و توانمند را پر نميكنند. منظور از طرح اين مطالب انتقاد از ادغام يا تقسيم وزارتخانهها نیست. این دولت مگر خواب ببیند كه این اندازه به او اهمیت میدهیم. منظوری مهمتر در بین است، منظوری درباره خودمان و این كه اكنون چه باید كرد. منظور اشاره به يك عادت است. ما وقتي كم ميآوريم دست به تغييرات شكلي ميزنيم. وقتي نميدانيم دستگاه تحت اداره خود را چگونه بايد هدايت كنيم بلافاصله چارت سازماني آن را به هم ميريزيم. اين مشكل مختص سطوح مديريتي نيست، بلكه در مورد زندگیهای شخصی ما نیز صادق است، به صورتی كه بسیاری از ما احساس میكنیم سكونت در یك خانه جدید زندگیمان را متحول خواهد كرد و تا در خانه نو ساكن نشده باشیم و تا تبریكها و تحسینها پایان نیافته باشد متوجه نمیشویم كه تغییر ساختار تحولی در حقیقت زندگی ایجاد نمیكند. در سطح ملي هم اگر نگاه كنيم همین وضعیت را میبینیم. ميبينيم كه ساختارشكني معمولا حكایت از ياس میكند. در نامه چند هفته قبل مهندس موسوی به حجتالاسلام و المسلمین كروبی عبارتی قابل تامل وجود داشت، آنجا كه گفته بود اصل نظام مردمند و حكومت تنها بخش كوچكي از نظام است. آنچه از آن به عنوان نظام یاد میشود در اصل كیفیتی از حیات سیاسی مردم است. البته این با تصوري كه عامه ما از نظام داريم تفاوت میكند، به صورتي كه اگر اين جمله از طرف يك سیاستمدار برجسته و یك استاد علوم سياسي مطرح نشده بود احتمالا صحت آن را انكار ميكرديم. از نظر بسیاری از ما نظام حتی عبارت از حكومت هم نیست، بلكه ترتیبات و سازمانی است كه امور حكومت بر اساس آن تنظیم شده است و در هر كشوری صورت خاص خود را دارد. اگر میخواهید منظور مهندس موسوی را درست متوجه شوید برای یك لحظه فرض كنید ترتیبات سیاسی حاكم بر كشوری دیگر - مثلا انگلستان - عینا در ایران به اجرا درآید. قطعا نتیجهای كه از این امر حاصل میشود با آن چیزی كه امروز در انگلستان شاهد آن هستیم متفاوت خواهد بود. پس معلوم میشود نظام سیاسی چیزی بسیار بیشتر از ترتیبات اداره امور كشور است. آن بخش محذوف كه اصل نظام را شكل میدهد خود مردمند. معنای این جمله آن نیست كه مردم انگلستان بهتر از ما هستند، در عین حال حیات سیاسی آنان از كیفیتی برخوردار است كه میتواند از یك سازمان حكومتی شاهنشاهی كه حتی قانون اساسی مدون ندارد آزادی، استقلال، اعتماد ملی، حس وطن و بعضی ارزشهای خواستنی دیگر استخراج كند. بر روی این كیفیت فعلا نامی نمیگذاریم تا كنجكاویها درباره حقیقت آن از بین نرود. اگر شرایطی را كه در آن قرار داریم مناسب نمیدانیم راه عزیمت از آن به وضعیتی كه لایق مردم ما باشد ایجاد تغییرات شكلی نیست، بلكه وقوع تحولی در خود ما مردم است. خیال كنیم كه نتایج انتخابات 22 خرداد باطل اعلام شده است و قرار است همان مجریان و همان ناظران از نو انتخابات جدیدی را با حضور همان نامزدها برگزار كنند. آیا وزارت كشور، شورای نگهبان، صدا و سیما و دیگر نهادهای قدرت بناست دوباره همان كارهایی را انجام دهند كه در انتخابات قبلی شاهد بودیم. اتفاقاتی كه در این هشتاد روز رخ داد، بخواهند یا نخواهند بر رفتار یكایك آنان اثر میگذارد و رفتارها بسیار پیچیدهتر میشود. وزارت كشور تمامی مچهایی كه از او گرفته شده است را مد نظر قرار میدهد و صدا و سیما از آنچه كه گذشت تجربه میآموزد. حتی ممكن است شورای نگهبان همان كارهای قبلی را، این بار با لحنی متواضعانه انجام دهد. نمیگویم كسی توبه میكند، بلكه این جریان امور است كه همه را به تجدید نظر در رفتارهایشان وا میدارد. آن چیزی كه تغییر كرده است و به تبع خود این تغییر در رفتار را اقتضا میكند، به ثبت رسیدن تفاوتی غیر قابلانكار در كیفیت حیات سیاسی مردم است. این كیفیت اگر همچنان به توسعه خویش ادامه دهد میتواند به حدی متحول شود كه امكان تقلب را هم از بین ببرد، میتواند آزادی بیان را هم تضمین كند، میتواند قوه قضائیه را هم در چارچوب تخطی ناپذیری كه از آن انتظار میرود قرار دهد، بلكه همه كشور را به نظم و نظام بیاورد، حتی اگر در كشوری زندگی كنیم كه قانون اساسی مدون نداشته باشد و ظاهر حكومت شاهنشاهی موروثی باشد. خوب كه دقت كنیم خواهیم دید آن دگرگونی تاریخسازی كه بدان نیاز داریم دیگر تغییر متصدیان و تبدیل آنان به افراد راستگو و با امانت وعادل نیست. البته كه مردم باید دقت كنند و نگذارند دروغگویان زمام امورشان را در دست بگیرند. با این همه ما به شرایطی میاندیشیم كه حتی اگر قانون گريزي كارگزار ملت شد نظام چنان او را به نظم درآورد كه شیطنتی از او سر نزند. الگویی از حكومت كه از متون دینی استخراج میشود چنین چیزی است. و الشیاطین كل بناء و غواص، و آخرین مقرنین فی الاصفاد. هر شیطان بنا و غواص را مسخر سلیمان قرار دادیم، و دیگرانی را كه در غل و زنجیر كشیده شده بودند. مردم ما در این دو ماه دستاوردهای عظیمی داشتهاند. حال امروز ما قطعا با 23 خرداد یكی نیست؛ ما نسبت به بهت و خشمی كه در آن روز جامعه را فراگرفته بود فرسنگها پیشرفت كردهایم. اگر دقت كنیم حال ما حتی نسبت به روز قبل از انتخابات نیز پیشرفت کرده است، اگرچه شاید الزاما بهتر، یعنی شادتر نباشد. در این مدت تلخیها بسیار بود و عدم تعادل موجود نگرانیهایی را ایجاد میكند كه آزاردهنده است. اما هیچكدام از ما شك نداریم كه نمیخواهیم به قبل از انتخابات بازگردیم. بلكه بزرگترین نگرانی و آزار آن است كه احساس كنیم شرایط دارد به همان چیزی كه پیشتر بود تنزل پیدا میكند. این پیشرفت دقیقا عبارت از چیست؟ این پیشرفت تحولی در حال مردم ماست و نه در شرایطی است كه از آن رنج بردهاند. آیا ما توانستهایم شورای نگهبان را از هاله عصمتی كه برای خود قائل میشود خلع كنیم و آن را واداریم تا به تخلفهایی كه روی داده است بیطرفانه رسیدگی كند. نه! آیا ما توانستهایم از برگزاری دادگاهها برای ایراد اتهامات به فرزندان انقلاب جلوگیری كنیم؟ نه! آیا ما توانستهایم مانع از توقیف رسانههای مستقل و آزاد شویم و رسانه ملی را به ملت بازگردانیم؟ نه! پس این كدام پیشرفت است كه از آن سخن میگوییم، بدان مباهات میكنیم و با وسواسی مادرانه یكایكمان نگرانیم كه مبادا اظهار نظر این گوینده یا اقدام آن سیاستمدار بدان لطمه بزند؟ - پیشرفتی در احوال خود ما مردم. این جامعه ما و نه حكومت ماست كه طی چند ماه گذشته تحولاتی عظیم را پشت سر گذاشته است. گویی نظام از نو دارد شكل میگیرد، نظامی كه اصل آن مردمند. مهندس موسوی در بیاینه اخیر خود به شبكه اجتماعي قدرتمندي اشاره می کند كه برای بیان اعتراض نسبت به وقايع حين و و پس از انتخابات در ميان بخش وسيعي از مردم ما شكل گرفته است. آیا این نخستین بار است كه شبكههای اجتماعی در سیاست و تاریخ ما نقشآفرینی میكنند؟ قطعا این طور نیست. بلكه هیچ حماسه مردمی ماندگاری در حافظه ما وجود ندارد كه در غیبت این شبكهها روی داده باشد، زیرا - باز همان گونه که مهندس موسوی توضیح می دهد - وقتی كه ما از جامعهای با عنوان زنده و پویا یاد میكنیم، جامعهای كه به سرعت و دقت نسبت به حوادثی كه سرنوشت او را رقم میزند واكنش نشان میدهد، جامعهای كه ظلم و دروغ و خودكامگی ... و فقر و عقبافتادگی و وابستگی ..... و تحجر و تظاهر و هزار آفت دیگر را بر نمیتابد، منظورمان جامعهای تركیبیافته از چنین شبكه توانمندی است. بدین ترتیب آیا ما داریم كار جدیدی انجام میدهیم؟ اگر قرار باشد قدرت گرفتن شبكههای اجتماعی را صرفا در خدمت ابطال نتایج یك انتخابات پر از تخلف و یا انجام چند تغییر كوچك و بزرگ قرار دهیم، نه! ما كار جدیدی انجام ندادهایم. این اتفاقی است كه بارها و بارها در سابقه ملت ما روی داده است. اما اگر اعتراض به نتيجه انتخابات و رفتارهای زشت پس از آن و دادگاهها و غلبه دروغ بر رسانه ملی و هر عهدشكنی و عمل ناروای دیگر را مقدمهای برای شكوفایی بلندمدت شبكههای اجتماعی قرار دهیم، آری! كاری جدید انجام دادهایم. شبكه اجتماعی كه این روزها درمیان ما قوت گرفته است وسیلهای برای نیل به اهداف كوتاهمدت نیست، بلكه خود یك هدف است. اكنون كه رسانه نداریم از توانائیهای آن برای رساندن اخبار به یكدیگر استفاده میكنیم. اما این بدان معنا نیست كه وقتی رسانه پیدا كردیم آن را دور بیندازیم و آسوده بخوابیم. اكنون كه پای ملت ما به سنگ وقايع حين و پس از انتخابات خورده است آن را تكیهگاه خود قرار دادهایم. اما قرار نیست كه وقتی فردا حق مردم ستانده شد این نهال سبز خزان كند. این آن تحولی است كه اگر نهادینه شود نه فقط فضای سیاست بلكه تمامی جنبههای حیات ما مردم را دگرگون خواهدكرد. این آن تحولی است كه از ایران امروز یك جامعه پیشرفته میسازد. بسیاری از آنچه تا كنون به عنوان مظاهر توسعه و پیشرفت میدیدیم، بلكه میشنیدیم، میوههای پیشرفت بود كه با پول نفت میخریدیم و به شاخههای درختی خشك متصل میكردیم. پیشرفت آن است كه از درون خودمان بجوشد، و خواهد جوشید وقتی كه به این آرمان برسیم. بلکه صریح بگوییم؛ نخواهد جوشید اگر به این آرمان نرسیم. راه سبز امید این است. به این خاطر است كه گفته میشود در راه سبز امید تصمیمها از پایین به بالاست. در این نهضت، در این موج، در این راه اگر هدف فتح یك قلعه یا یك تپه سوقالجیشی یا یك مقام و موقعیت سیاسی بود جا داشت كه به مانند هر عملیات دیگر تصمیمها از بالا به پایین ساخته و پرداخته شود. اما هدف این نیست. هدف رشدی است كه جمهوریت نظام را تضمین كند. و حوادث اخیر نشان داد اگر جمهوریت نظام تضمین نشود از اسلامیت آن هم چیزی باقی نمیماند. در چنین راهی اگر كسی خود را رهبر حركت مردم بنامد دچار اشتباه شده است. از همین روست كه مهندس موسوی بارها تكرار كرده است كه من رهبر این حركت نیستم، بلكه همراه آن هستم. شكسته نفسی و تعارف سیاسی را هم كه از آن كم كنیم چیزی بیشتر از سخنگویی برای چهرههای شاخص این حركت باقی نمیماند. این بدان خاطر نیست كه آنها شایستگی این مقام را ندارند، بلكه ماهیت حركت به صورتی است كه در آن تصمیم از بالا به پایین حركت نمیكند. برای چهرههای شاخص این حركت سخت نیست كه بگویند در فلان روز و فلان ساعت اطوها به برق زده شود یا زده نشود. قطعا اگر آنان در چنین پروژههایی دخالت كنند نتایج آن بهتر خواهد بود. اما در آن صورت نتایج این حركت برای رسیدن به آن نظامی كه اصلش مردمند بهتر نخواهد بود، لذا نباید دخالت كنند. باید شبكههای اجتماعی چنان كارآزموده شوند كه خود این بارها را بردارند یا اندیشه كنند و برندارند. بلكه از این هم بیشتر؛ در هر نهضتی اولین و بزرگترین نگرانی دستاندركاران این است كه هر چه زودتر خاكریزهای پیشرو فتح شوند، حال آن كه در اینجا هیچ بعید نیست كه كسی نگران باشد مبادا پیش از رسیدن میوۀ حركت خاكریزهایی كه انگیزههای امروز و فردا را تامین میكنند فتح شوند. باید خیلی عجله داشته باشیم، باید خیلی چابكی از خود نشان دهیم، باید هیچ فرصتی را از دست ندهیم، مبادا حادثهها به پایان برسند در حالی كه دستاورد تاریخی كه لایق ملت ماست هنوز حاصل نشده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر