پنجشنبه

«جزئی» و «کلی» در جامعه

نویسنده این یادداشت که استاد دانشگاه است، کوشیده با توضیح دو مفهوم کلی و جزئی و انضمام آن به بدنه مباحث اجتماعی، نتایج کلی و جزئی امور سیاسی اجتماعی و سایر پدیده ها را با توجه به زاویه نگاه حکومت یا مردم توضیح داده و تفاوت آنرا نشان دهد.
محمد سروش محلاتی : موضوعات دو گونه اند: برخی کوچک و جزئی اند و برخی دیگر بزرگ و کلی اند. عکس العمل هایی که انسان ها در برابر اتفاقات دارند، بر اساس تصور آن ها از جزئی بودن یا کلی بودن هر موضوع است. موضوعی را که جزئی می بینند، برای آن اهمیت چندانی قائل نمی شوند، سرمایه گزاری زیادی نمی کنند و قابل اغماض و چشم پوشی می دانند. در حالی که برای موضوع کلی، اهتمام جدی تری بخرج می دهند و هزینه بیشتری می پردازند.
البته کلی یا جزئی بودن، دو وصف نسبی و اضافی اند که در مقایسه امور مختلف، متفاوت می شوند و چه بسا آنچه که در یک نگاه، "جزئی" به حساب آمده، با نگاه دیگر "کلی" شمرده شود. ارزیابی و قضاوت ما درباره کلی و جزئی بودن یک موضوع اجتماعی، به عوامل مختلفی بستگی دارد. از آن جمله:
1-از چه کسی:
اینکه رفتار خاص از چه کسی صادر شود، در جزئی یا کلی بودن آن دخالت زیادی دارد. گاه یک رفتار جاهلانه، از یک کودک، جزئی و از یک فرد کامل، کلی است. هر چه توقع و انتظار از شخص یا نهادی بیشتر باشد، کار خلاف او کلی تر دیده می شود. چه بسا یک "خلف وعده" یا "دروغ" در میان شهروندان، جزئی دیده می شود، ولی آنها، چنین اموری را در سطح حکومت، "کلی" می بینند.
2- در چه موقعیتی:
اینکه واقعه ای در کجا و در چه موقعیتی اتفاق افتد، در سنگینی یا سبکی آن تاثیر دارد، مثلاً گناهی که در ماه رمضان انجام گیرد، "معصیت مضاعف" است، یعنی گاهی موقعیت ها، جزئی را به کلی تبدیل می کنند، ازاین رو ممکن است، کاری که در یک نظام استبدادی "جزئی" است، در یک رژیم اسلامی، "کلی" باشد.
3- برای چه کسی:
برای کسی که از روح لطیف و روان زلالی برخوردار است،جزئی ها هم کلی و سنگین است. مثلاً قلب امیرالمومنین که عرش الرحمان است از اینکه می شنود متجاوزان در کشور اسلامی، خلخال از پای یک زن یهودی بیرون آورده است، چندان به لرزان در می آید که عکس العمل مرگ را در برابر این مصیبت عادی می داند. ممکن است برای فرد دیگری همین فاجعه، عکس العملی در حد اظهار تاسف بدنبال داشته باشد، و یا حتی "قابل اغماض" باشد!
4- تلقی عمومی:
موضوعی جزئی وقتی که در ذهنیت عمومی، از حساسیت و اهمیت بیشتری برخوردار باشد، "کلی" تلقی می شوود، در اینجا از وصف"للغیر" بودن جزئی و کلی نباید غفلت کرد.در حقیقت این گونه جزئی ها، چون در نظر مردم "کلی" است، تاثیر آن هم، کلی است، هر چند صد برهان اقامه شود که "جزئی" بوده است.
5- ملاک و معیار:
بسیاری از اختلاف نظر ها درباره کلی یا جزئی بودن امور اجتماعی، از آنجا ناشی می شود که نگاه های متفاوتی نسبت به موضوعات وجود دارد. در نگاه دولتمردان، هر چه که به نحوی آسیبی به "حکومت" و متصدیان آن وارد می کند، "کلی" است، و آنچه که به "شهروندان" آسیب می رساند، " جزئی" است. چون آن یکی "اصل" است و این یکی "فرع". ولی اگر مبنایمان این باشد که حکومت وسیله ای برای احقاق حقوق مردم، و والی خدمتگزار رعیت است، در این صورت کلی و جزئی جای خود را عوض می کند.
6- واقع گرایی:
درک درست واقعیات و شناخت کافی از آنچه اتفاق می افتد، نیازمند " آگاهی وسیع" و "آزادی" از قید و بندهاست. قهراً کسی که مجاری اطلاعاتی اش محدود است و یا به دلیل وابستگی به موقعیت خاصی،منافعش اجازه"واقع بینی" به او نمی دهد، نمی تواند داوری صحیحی از جزئی یا کلی بودن وقایع داشته باشد. لذا برای چنین افرادی، کلی ها هم "جزئی" جلوه می کند. حضرت امیر به دولت مردان هشدار داد که اگر خود را محصور کنید، بزرگ ها را کوچک خواهید دید:"فیصغر عندهم الکبیر و یعظم الکبیر".
به همین دلیل، نگاه عامه مردم که گسترده تر و آزادتر است،"واقعی تر" هم هست.
7- تاثیر توهم:
گاهی در جزئی یا کلی دیدن قضایا، انسان دچار توهم می شود. توهمات علل مختلفی دارد. مثلاً دولتمردان چون دائماً با "اسم و رسم دارها" حشر و نشر دارند، لذا هرچه به ایشان مربوط شود، "کلی" است، و هرچه به افراد بی نام و نشان مربوط باشد،"جزئی" است. حضرت امیر به مالک اشتر تذکر داد که مبادا "مصیبت بزرگ" پایین دست ها را "کوچک" شمرده و مصیبت کوچک اشراف را بزرگ بپنداری:"ولا یدعونک شرف امرئ الی ان تعظم من بلائه ما کان صغیراً، و لا ضعۀ امرئ الی ان تستصغر من بلائه ما کان عظیماً"
8- تکرار جزئی:
جزئی، تا وقتی که تکرار و تجمیع نشده است، جزئی است. و الا وقتی "جزئی ها" تکرار شده و متراکم شوند، "کلی" اند. در فقه هم تکرار گناه"صغیره" را "کبیره" دانسته اند. پس آنچه که مسبوق به سابق است و زمینه استمرار دارد، نباید"جزئی" تلقی شود. اساساً تحولات اجتماعی،معمول اموری است که هر کدام از آن ها "جزئی" است، ولی "مجموعه" آنها که کلی است، به تحولات عمیق می انجامد.
9- جزئی کاشف:
برای حکم به جزئی بودن یک موضوع، فقط به قد و قواره"ظاهری" آن نباید بسنده کرد. چرا که ممکن است"جزئی"دارای "لایه های پنهان" و "ریشه های قوی" باشد. که در این صورت باز هم جزئی، کلی است. مثلاً تغییری که در یک خال کوچک رخ می دهد، "به ظاهر جزئی" است، ولی ممکن است یک پزشک متخصص آن را علامت سرطان پوست بداند! و گاه یک به زمین خوردن جزئی، کشف از غده بدخیم در مغز دارد! وقتی که می توان در موضوعات اجتماعی، حکم به جزئی بودن کرد، که ریشه های سرطانی برای آن وجود نداشته باشد.
10- جزئی دینی:
در حکومتی که نام دین بر آن نهاده شده و حاکمان به عنوان "حق دینی" به تدبیر امور می پردازند، داوری درباره هر موضوع جزئی، توام با یک داوری بزرگ تر درباره دین است. در اینجا نقایص، چون به حساب دین هم گذاشته می شود، لذا جزئی، تبدیل به کلی می شود یعنی اثر تخریبی آن چند برابر می گردد. در حالی که در حکومت غیر دینی، اتهام محدود به "شخص" یا "حزب" یا "برنامه" می شود و از این نظر همیشه"جزئی" است.
نتیجه آنکه چون بسیاری از تصمیمات اساسی در هر نظام سیاسی، بر مبنای جزئی- کلی کردن امور است، و چون نمی توان این تقسیم را یکسره به اصحاب قدرت واگذار کرد. چرا که به فرموده امیر المومنین درک آن ها آسیب پذیر است، از این رو، چاره ای نیست جز آنکه رسانه های آزاد و مستقل، احزاب و گروه ها، متفکران و اندیشمندان، به ارائه تحلیل واقعی از جزئی ها و کلی ها، بپردازند. این، یکی از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است.

هیچ نظری موجود نیست: